sedaye baroon
در شب سرد زمستانی
نظرات شما عزیزان:
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من
نمی سوزد
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ
نه فروبسته به یخ، ماهی که از بالا می افرزود
من چراغم را در آمد، رفتن همسایه افروختم
در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود
باد می پیچید با کاج
در میان کومه ها خاموش
گم شد و از من جدا زین جاده ی باریک
و هنوزم قصه در یاد است
وین سخن، آویزه ی لب
که می افروزد
Design By : Pars Skin |